امام صادق علیهالسّلام به عنوان بصری میفرمایند: ای بندۀ خدا! علم به واسطۀ تعلّم نیست. بلكه علم نوری است كه واقع میشود در قلب كسی كه خدا بخواهد او را هدایت كند. این علم عبارت است از این نور. نكتهای كه در اینجا به نظر میرسد این است كه در این عبارت امام صادق میفرمایند: كسی را كه خدا بخواهد هدایت كند، در قلب او، این نور را قرار میدهد. امّا كسی را كه راهی برای هدایت ندارد، این نور در قلب او نیست. معنای این، این است دیگر. عكس نقیض این قضیه اینطور میشود: هر كسی كه خدا بخواهد هدایتش كند این نور را در قلبش قرار میدهد و هر كسی را كه خدا نخواهد هدایتش كند و راهی به هدایت ندارد، پس معلوم میشود این نور در قلبش نیست. این یك مطلب. مطلب دیگر كه از اینجا استفاده میشود این است كه: آن نوری كه خدا در قلب این شخص قرار میدهد برای هدایت، آیا ممكن است آن نور به غیر از هدایت رهنمایی و راهبری كند؟ این دیگر امكان ندارد. یعنی اگر خداوند در قلب شخصی نور هدایت قرار داد، این علم قرار داد، دیگر این نور نمیشود شخص را به غیر از هدایت و به ضلال و گمراهی راهنمایی كند. معنای روایت این است دیگر. كلام حضرت این را میخواهد بفرماید: كسی را كه خدا بخواهد هدایت كند، این نور را در قلبش قرار میدهد. حالا اگر در قلب كسی این نور بود، آیا ممكن است دستورات او به غیر از هدایت متوجّه باشد؟ دیگر نمیشود، امكان ندارد. پس اگر ما دیدیم كه یك نفر آمد به غیر از هدایت و به طرق دیگری كه قطعاً برای ما مشخّص است كه راه، غیر از راه هدایت است، راهنمایی میكند، از این جا ما میفهمیم پس این در قلبش این نور نباید باشد. چون تعارض پیدا میشود. نوری را كه خدا در قلب این قرار داده، این نور چَپَكی دارد میرود؛ این كه نمیشود. به این طرف دارد میرود. از این طرف در قلبش نور است، بعد دستوراتی كه دارد میدهد، دستورات خلاف است. دستوراتی كه قطعاً انسان میداند خلاف است؛ نه اینكه جای شك و شبههای دارد. امام صادق میفرماید دیگر، ما حرف خودمان را كه نمیزنیم. طبق این بیان و طبق این عبارت، اگر شما در جایی دیدید كه دارد حركت و سمتگیری به غیر از آن طریقی است كه وجدان شما آن طریق را نمیپسندد، فطرت شما آن طریق را نمیپسندد، عقل و منطق شما این طریق را نمیپسندد، احكام مسلّمۀ اسلام این طریق را نمیپسندد، آن فرامین شریعت این طریق را نمیپسندد، اگر ما دیدیم به این سمت دارد میرود، بدانیم این اوامر از این نور سرچشمه نگرفته. نمیشود این طور باشد. حالا این یك مقدّمهای بود كه ما گفتیم. حالا باید برویم یك راهی را دور بزنیم، برگردیم به این مطلبی كه الآن گفتیم برسیم. ببینیم میتوانیم امروز از عهده بر بیاییم یا نه؟ یا مثل بقیۀ وعدههایی كه میدهیم، خلاصه همینطور هی به تأخیر میافتد. دیگر با خدا، ما شروع میكنیم، دیگر حالا ببینیم چه میشود.
تبيين و توضيح حقيقت علم حضوري به بيان حضرت آية اللَه حسيني طهراني